شهر اشرف محل اصلي اعضاي مجاهدين در عراق بودكه در 70 كيلومتري مرزهاي ايران مستقربودند, اونا اين بيابون بي آب و علف رو به يه شهر تبديل كردن و سالهاست كه با گذشتن از زندگي و جووني و آينده وهمه چيزشون , دارن واسه آزادي ايران مبارزه ميكنن,....
راستش گنجاندن تعريف شهر اشرف توي قالب كلمات و محدودش كردن به چند خط يه خورده سخته ... شايد بهتر باشه از يك مثال تاريخي ايران شروع كنم كه بهتر منظورم رو متوجه بشي.
نميدونم داستان اميرخيز تبريز رو در دوران انقلاب مشروطه چقدر شنيدي و ازش ميدوني ؟!
ميگن در دوره ي مشروطه تو ايران يه نقطه اي ديكتاتور تونست همه جا رو به تسخير خودش در بياره و مردم رو وادار به سكوت بكنه, اون موقع هم مثل بعد از قيامهاي 88 خودمون ,براي مدتي اوضاع رو به ركود و سكوت ميره و فقط توي تبريز بود كه همچنان اين قيام تونسته بود خودش رو سرپا نگه داره و نظام حاكم نميتونست بهش غالب بشه كه اون هم بعد از يك مدت سركوب ميشه و فقط به يك محله توي تبريز به اسم اميرخيز خلاصه ميشه ولي امير خيز تبريز علي رغم فشارهاي جان كاه كه حتي يك دوره بر اثر محاصره اطراف شهر و نبود غذا مجبور به خوردن علف واسه زنده موندن ميشن ولي سرخم نميكنن و نهايتا شعله هاي مقاومت براي آزادي از اونجا دوباره روشن ميشه و به كل ايران ميرسه و مردم رو وادار ميكنه پشتشون بيان تـا اينكه ديكتاتور رو به زانو در مياره و انقلاب مشروطه تو ايران واقع ميشه .... در دوره ي ما اشرف نمادي از يك اميرخيز بزرگتره.
راستش خيلي شك دارم كه نسل ما بخصوص نسل جوون جامعه, اهميت و جايگاه اشرف رو اونطور كه بايد فهم كرده باشيم. اون هم تو شرايط حساس بين المللي و منطقه اي كه قرار گرفتيم....
يادمه اون موقع ها كه ايران بودم بعضا خيلي نااميد ميشدم و از اينكه ايراني هستم حرص مي خوردم كه چرا در برابر رژيم كاري نمي كنيم, ولي از وقتي كه فهميدم محلي به اسم اشرف وجود داره, يعني جايي كه هزاران زن و مرد و جوان آزاديخواه براي سالهاي طولاني در برابر اين رژيم مقاومت و ايستادگي كردن, و تحت هيچ شرايطي تن به خواسته اين رژيم ندادن, تازه حس كردم كه جواب اون كمبود و خلاء رو گرفتم.
البته حتما براي شما ملموسه كه با توجه به نقش و اهميت وجودي اشرف به صفت سازمان يافتگي و انسجامش نظام خيلي ازش وحشت داره چون
از اين مثالها تو تاريخ زياده مثل لنين گراد , دين بين فو در ويتنام و ....
به همين خاطر از هيچ توطئه اي عليه اش كم نميذاره و نگذاشته, چون ميدونه اگه كليت اين مقاومت و جنبش رو مانند يك پيكره واحد تصورش كني, اشرف قلب تپنده ي اين پيكره ست كه با ايستادگيش, خودش رو به نماد و كانوني براي مبارزه آزادي خواهانه ي مردم ايران در چشم دنيا كرده و كانون توجهات قرار گرفته .
به طوري كه بسياري از شخصيتهاي حقوق بشري و سياسي و حتي دولتمرداي اروپايي و آمريكايي در مورد نقش و موقعيت تعيين كننده اش بسيار گفته اند.
مثلا : پروفسور زيگلر در بخشي از صحبتهاش در يكي از جلساتي كه در رابطه با حمايت از اشرف گذاشته شده بود ميگفت :”تنها کساني که اهميت اشرف را فهميدهاند، ملاها هستند. سازمان ملل متحد، شوراي حقوقبشر و بقيه، اين را نفهميدهاند. فقط ملاها فهميدهاند. دليل مشخصي هم دارد: از يک طرف 3400تن در اشرف حضور دارند، از طرف ديگر ملاها 83 ميليون ايراني را با سرکوبشان له کردهاند. پس چرا کمپ اشرف و اين 3400نفر چنين هيستري وحشتناکي را از جانب ملاها ايجاد ميکند؟ چون ملاها جنايتهاي خود را از پيش اعلام ميکنند و همين است که فوقالعاده است. آنها جنايت خود را اعلام ميکنند، البته از طريق مالکي که عاملشان در بغداد است.
چرا اشرف اينطوري رعشه به جان رژيم ميانداخت . اين رژيم تروريست که در سراسر جهان ترور ميکنه ، رژيمي که هشتمين توليدکننده نفت در جهان است. چرا؟ جواب اين رو چه گوارا فرموله کرده در يكي از يادداشتهايش در بوليوي، در يادداشتهاي جنگ چريکي در بوليوي مطرح کرده است، تحت عنوان تئوري ”کانون ”ها ميگويد اگر در جايي يک کانون وجود داشته باشد، حتي اگر بهلحاظ کميت محدود باشد، بهلحاظ جغرافيايي محدود باشد، اين کانون ارزشهاي دموکراتيک را ساطع ميکند. تشعشع ارزشهاي آزادي، تشعشع ارزشهاي همبستگي بينالمللي خواهد بود. اين براي ستمگران غيرقابل تحمل است، حتي اگر قدرتمندترين حکومت ستمگر باشد. چرا که وجود چنين کانوني در منطقهيي از جهان است که مستمراً مشروعيت رژيم ستمگر را از بين ميبرد. ملاها خطر اشرف را خوب درک کردهاند من با وحشت چند بار خواندم که ملاها پدر يا مادري را اعدام کردهاند صرفاً بهخاطر اينکه از فرزندشان در اشرف ديدن کردهاند. کوچکترين تماس با اشرف کل عمارت تروريستي ملاها را زير سؤال ميبرد. سازمان ملل متحد نيز چيزي نفهميده است، اما ملاها خوب فهميدهاند.”
نميدونم چقدر در جريان شرايط فعلي شون هستي يا نه ؟... بعد جنگ آمريكا و عراق و زد و بندهاي سياسي كه پشت پرده انجام ميشد و رژيم خطر اشرف رو خوب حس كرده بود الان 9 ساله كه محصوره و محدوديتهاي زيادي بهش اعمال ميشه مخصوصا اين 5 سال اخير كه حتي اجازه ورود سوخت و دارو و اوليه ترين امكانات زندگي ندادن و از اين بابت خيلي تحت فشار قرارشون دادن ولي رژيم كه ديد با اين توطئه هاش نتونسته كارش رو پيش ببره و اشرفي ها در هيچ شرايطي حاضر به ترك مبازره و خيانت به مردمشون نبودن فشار رو يك ساله كه روشون بيشتر كرده
كه با 300 بلند گو دارن اونا رو شبانه روز تهديد به قتل و كشتار و ... ميكنن و با ناسزاگويي هاشون آرامشي واسشون نذاشتن , آدم نمي تونه تصور كنه كه يك عده اين همه سختي بكشن ولي جالب تر از همه و شايد عجيبتر و شگفت انگيز تر اينكه عليرغم همه اينها , اونها نه تنها دست از مبارزه و آرمانشون نميكشن بلكه روزانه تلاششون رو براي رسيدن به اين هدف بيشتر ميكنن ... وقتي چند تا از صحبتهاي اشرفيها رو شنيدم خودشون علت اين همه ايستادگي و عليرغم همه اين مشكلات ادامه دادن رو عشق به آزادي و ايران ميگفتن ... بعدش كه فكر كردم ديدم جز اين نميشه با اين همه توطئه و زد و بند سركوب و فشار در افتاد و دوام آورد.
در سال 92 بعد از اين كه همه اشرفيان به ليبرتي كه كمپي در بغداد هست منتقل شدند (البته نه به خواسته خودشان چون اشرف براي مجاهدين يك مكان مقدص بود كه ساليان پاي آن زحمت كشيده بودند ولي از آنجايي كه نياز استمرار جنبش بود به خواسته خانم رجوي پاسخ مثبت دادند و بعد از آن بود كه آمريكا بطور خاص خانم كلينتون كه آن زمان وزير خارجه بود قبول كرد مجاهدين را از ليست تروريستي كه به ناحق در آن قرار داده شده بودند بيرون بياورند ) ، به طور واقعي سازمان ملل تصمیم گرفت که کمپ اشرف را ببندد، سازمان ملل تصمیم به بیخانمانی اشرفیها گرفتند وتا به الآن سازمان ملل به آنچه که مکتوب و شفاهی وعده داده، پایبند و ملتزم نبوده ، و بعد از خروج اكثر اشرفي ها از اشرف ،بر اساس يك توافق بين المللي قرار شد 100 نفر در اشرف براي فروش اموال در اشرف باقي بمونن اما در كمال ناباوري يك روز صبح شنيديم كه به اشرف از طرف رژيم حمله شده كه 52 نفر شهيد شدند و اينطوري بود كه اشرف به 1000 اشرف شد و گسترش پيدا كرد
قهرمانان شهر اشرف نقش تاريخي خودش رو به انجام رسونده , جبهه قدرتمندي از مخالفان تفكر ارتجاعي رو متشكل كرده و با صبر و صداقت و پايداري بي نظيرشون مردم ايران رو متوجه حقانيت خودشون كردن عكس اين كه رژيم عليه و ماهيت واقعي آخوندا رو با چهره هاي دروغينشون رسوا و مستاصل كرده و امروز به جايي رسيده كه ميشه گفت : اشرف در رفيعترين قله ي تاريخ مبارزات معاصره. و مجاهدين اشرفي ليبرتي را به رزمگاه تبديل كردند ( آنها ليبرتي را براي مجاهدين زنداني كردند كه تشكيلات مجاهدين را از هم بپوشانند ولي مجاهدين علي رغم همه فشارها و محدوديتها و محاصره پزشكي و حملات موشكي و اذيت و ازار ها از طرف كوبلر و امثال آن كه هنوز هم ادامه دارد ، سر خم نكردند و به همه تضادها و مشكلات بيابيا كردند و اين چنين است كه زندان ليبرتي را به رزمگاه ليبرتي تبديل كردند )، واقعا اگه دشمن زبان تاريخ بلد بود هيچ موقع تا اين حد در برچيدن اين شهر سمبليك جانش رو به لب نمي رسوند . اگر ميشد قلعه يمكان كه ناصر خسرو در اون 40 سال تبعيد بود رو از صفحه تاريخ حذف كرد اشرف رو هم ميتوان ...
اين بود خلاصه ايي از سرنوشت مجاهدين در اشرف و ليبرتي كه هنوز ادامه دارد
به اميد ايراني آزاد و آباد
0 comments:
Post a Comment