Wednesday 16 September 2015

شاهرخ زماني- خوني كه در رگهاي كاوه هاي به پا خواسته ايران تا هميشه جاري است....


خبر شوكه كننده بود و دردناك ، با شنيدنش لحظه اي بهت به سراغت مي آمد كه آيا درست ميشنوي؟ آن چهره صميمي و خندان ، آن صداي رساي كارگران محروم ايران ، آن زنداني مقاوم و شجاع يعني ديگر بين ما نيست...  اندكي بعد كه  به خودت مي آيي خبر را دقيق تر ميخواني:
” زندانی سیاسی مقاوم شاهرخ زمانی، فرزند دلیر مردم آذربایجان بعدازظهر روز یکشنبه ۲۲ شهریورماه به نحو مشکوکی در زندان گوهردشت جان باخت. همبندان او در سالن 12 بند 4ساعت 5 بعدازظهر جسد او را با دهانی پرخون و سری کبود در تختش در زندان یافتند. وی تا ساعت 10 صبح امروز در کنار هم بندانش بوده و مانند همیشه سرحال و با نشاط بوده است. وی به‌طور ثابت ورزش می‌کرده است.
  دژخیمان و مأموران اطلاعات کینه و خشم عمیقی از او به دل داشتند و از هیچ اذیت و آزاری در حق او فروگذار نمی‌کردند و بارها او را به مرگ تهدید کرده بودند. وی قبل از مرگش در یاداشتی نوشته بود: «در اداره اطلاعات به‌صورت مستقیم و یا غیرمستقیم تهدید به مرگ شده‌ام از جمله مسمومیت، قرار دادن در کنار افراد عادی مبتلا به ایدز، وادار کردن افراد نامتعادل روانی، جانی و خطرناک به درگیری با من، قرار دادن افراد اطلاعاتی در پوشش زندانی در کنار من که مرا تشویق به فرار می‌کردند تا حین فرار با تیر کشته شوم که با شناسایی و افشای این افراد از آنها دور شده‌ام. ... . در مورد هر گونه عواقب از این قبیل من به همه هشدار می‌دهم. مرگ من در زندان به هر دلیل متوجه مسئولان می‌باشد».  ”
بله ، جاي تعجب ندارد كه اين مرگ ناگهاني در زندانهاي ولي فقيه آدمكشان رخ داده است همانطوري كه در اطلاعيه شوراي ملي مقاومت ايران هم آمده : ” قتل مخفیانه زندانیان یک روش شناخته شده در رژیم آخوندی به‌ویژه در سالهای اخیر بوده است. ولی الله فیض مهدوی، امیرحسین حشمت ساران، منصور رادپور، افشین اسانلو از این شمارند و پزشکی قانونی رژیم نیز در همه این مورد با اعلام دلایل واهی سعی در توجیه مرگ آنها نموده است.”
پس ديگر چه جاي شك و ترديد كه اين بار نيز قاتلان ولايت دستشان به خون پاك ديگري آلوده گشته است.  اين بار اما لابد بدليل فشارهايي كه از هر طرف روي رژيم زهر خورده است نتوانسته اند علني طناب دار را بر گردن زنداني كه محكوميت يازده سال و چند ماهه دارد بياندازند و اينگونه از وي و رفقايش زهرچشم گرفته اند... چرا كه بدنبال افزايش اعتراضات مردمي در هفته هاي اخير به طور خاص بعد از زهر اتمي ، باز اين شاهرخ بود كه در آخرین پیامش برای کارگران که یک هفته پیش فرستاد از آنان خواسته بود برای احقاق حقوق خود دست به اعتراض بزنند و در همبستگی با جنبشهای معلمان، پرستاران و سایر اقشار به جان آمده میهنمان به‌طور سازمان‌یافته و سراسری عمل کنند. وی به‌خاطر مواضع سرسختانه‌اش همواره از احترام ویژه‌یی در میان زندانیان برخوردار بود و همواره پیشتاز حرکات اعتراضی در زندان بود. پس بايد كه از ميان برداشته ميشد تا درس عبرتي نيز باشد براي بقيه فعالين و معترضين... ولي بايد گفت كه رژيم كور خوانده همانطور كه خانم خانم مریم رجوی، رئیس‌جمهور برگزیده مقاومت ایران، در پيام تسليتي كه به خانواده وي فرستاده گفت: ”  خون این زندانی مقاوم هم‌چون 120هزار شهید راه آزادی تنها بر عزم و اراده مردم ایران برای سرنگونی این رژیم ضدبشری می‌افزاید و یاد و خاطره او مانند دیگر شهیدان راه آزادی در تاریخ ایران جاویدان خواهد ماند.” 
بله اين خون اكنون در رگهاي ميليونها ايراني و كاوه هاي زحمت كش برخاسته در سراسر ايران جاري است. صداي او خاموش نخواهد شد و از گلوي تك تك  ايرانياني كه براي احقاق حقوق خودشان برخاسته اند بيرون خواهد آمد.  آزاديخواهان با مرگ از بين نميروند بلكه در دل و ضمير و در مشتها و فريادهاي هزاران هزار عاشق آزادي ديگر زنده خواهند شد و انتقام تك به تك اين خونهاي به ناحق ريخته شده در اين ساليان سياه حكومت ديكتاتوري مذهبي را خواهيم گرفت.

0 comments:

Post a Comment