Monday 28 December 2015

«بوی فتنه» می‌آید! وحشت از قیام!


حملاتی که تا به‌حال علیه رفسنجانی می‌شد، برای منصرف کردن او از ثبت‌نام بود، اما رفسنجانی اعتنایی نکرد و ثبت‌نام کرد. البته حملات هم‌چنان ادامه دارد و مضمون آن بیشتر روی به‌اصطلاح فتنه و این‌که رفسنجانی فتنه‌گر است متمرکز است. سوالی که ایجاد می‌شود این است که چرا نهایتاً همه جنگ و جدالها بالاخره به فتنه و ابراز نگرانی از فتنه ختم می‌شود؟
مرور برخی از مواضع اخیر مهره‌های رژیم، خود به‌خوبی‌ پاسخ این سؤال را روشن می‌کند.
زاکانی از نماینده‌های باند ولی‌فقیه در مجلس ارتجاع گفته: «بوی فتنه وزیدن گرفته است».
سایت چماقدارهای موسوم به انصارحزب‌الله هم در مطلبی روی کارآمدن آخوند روحانی را «بهترین فرصت برای بازگشت کودتاچیان سال۸۸ به دانشگاهها» توصیف کرده و بعد نوشته: «آیا این دستگاهها برای پیشگیری از فتنه‌انگیزی آینده کودتاچیان سال۸۸ قدمی برخواهند داشت؟ خدا کند که چنین باشد والا باید در آینده‌ای نزدیک شاهد بروز کودتاهایی پی‌درپی درون دانشگاهها علیه نظام و انقلاب باشیم».
بنابراین کاملاً روشن است که فتنه در فرهنگ لغات باند خامنه‌ای یعنی قیام! یعنی همان چیزی که در سال 88 اتفاق افتاد و نزدیک بود رژیم را سرنگون کند. هم‌اکنون هم حرف این است که این بار در سال 94 هم با این کارهایی که رفسنجانی و روحانی می‌کنند، با این شکافهایی که باز می‌کنند، یک قیام دیگر در راه است! که خود آنها اسمش را گذاشتند فتنه اکبر! که به دو معنی است، هم به‌معنی قیامی بزرگتر و خطرناکتر از قیام88، هم به‌معنی قیامی که باعث و بانی آن اکبر هاشمی رفسنجانی است. !

البته رفسنجانی هم به‌اندازه باند خامنه‌ای از قیام وحشت دارد و اساساً حرفش این است که این راهی که شما دارید می‌روید، به قیام منجر می‌شود و مدعی است که من می‌توانم با شیوه‌هایی که می‌دانم و از خمینی یاد گرفته‌ام، با این خطر مقابله کنم. ضمن ابنکه رفسنجانی در این بین چشم به قدرت هم دارد و می‌خواهد اعتبار از دست رفته خودش را هم برگرداند و دوباره در رأس نظام قرار بگیرد.

طنز قضیه این‌جاست که هر دو دار و دسته از یک چیز وحشت دارند، از قیام مردم، هر دو هم یک هدف دارند، مقابله با قیام؛ اما با دو شیوه متفاوت که شیوه هر کدام هم ایجاب می‌کند که کل قدرت را قبضه کنند و از همین جاست که جنگ بین آنها درمی‌گیرد و از شکافی که در اثر این جنگ به وجود می‌آید و در واقع آمده، یعنی همان چیزی که از آن می‌ترسند و فرار می‌کنند، به سرشان می‌آید. یعنی قیام و سرنگونی! این همان حتمیت و جبر تاریخ است که دیکتاتورها نمی‌توانند از آن فرار کنند.

0 comments:

Post a Comment